واقع گرایی سازه گرا
نگاه کالینگوود به تاریخ در نهایت نگاهی ذهنی است و جهت عینی آن در جریان بازسازی اندیشه و بر پایه ماهیت دو گانه اندیشه به ظهور می رسد.
در این مرحله و با در دست داشتن الگوی کلی بررسی های تاریخی در دیدگاه معرفت شناختی واقع گرایی سازه گرا، می توان تبارشناسی را از این منظر به تماشا نشست و نقدهای وارد بر آن را بر شمرد. دو نقد نخست، بیشتر از موضع کلان معرفت شناختی- واقع گرایی سازه گرا، تبارشناسی را هدف قرار میدهند و دو نقد دوم، دشواری های روشی آن را مطرح می سازند.
مطالعه تبارشناسی های صورت گرفته توسط فوکو نشان میدهد که وی ابتدا با بررسی اسناد و مدارک تاریخی آغاز می کند. این بررسیها بسیار موشکافانه و دقیق صورت می گیرد و گاه آنچنان همراه با جزئیات است که می تواند فرد را کاملا قرنها به عقب بازگرداند و در متن حوادث قرار دهد. آغاز تکان دهنده کتاب "مراقبت و تنبیه"، یکی از همین ورودهای بی واسطه و جذاب به تاریخ است.. فوکو (۱۳۸۷ب، ترجمه سرخوش و جهاندیده)، بند نخست از اولین صفحه فصل نخست این کتاب را اینگونه آغاز می کند: «دامی ین به جرم سوء قصد به جان پادشاه در دوم مارس ۱۷۵۷ محکوم شد که در برابر در اصلی کلیسای پاریس به جرم خود اعتراف و طلب مغفرت کند و از آن جا با یک پیراهن و مشعلی از موم مشتعل به وزن نزدیک به یک کیلو در در یک گاری به میدان گرو برده شود و بر قاپوقی که در آنجا برپا شده، با انبری گداخته و سرخ سینه، بازوها، رانها و ماهیچه های ساقهایش شکافته شود، و دست راستش در حالی که در آن چاقویی را گرفته که با آن به جان شاه سوء قصد کرده، با آتش گوگرد سوزانده شود و روی شکاف های ایجاد شده در بدنش، سرب مذاب، روغن جوشان، صمغ گداخته و موم و گوگرد مذاب ریخته شود و سپس بدنش با چهار اسب کشیده و چهار شقه شود و اندام ها و بدنش سوزانده شود، خاکستر شود و خاکسترش به باد سپرده شود".» همچنین در صفحه دوازده همین کتاب آمده است: «گوگرد را افروختند اما آتش آن قدر کم جان بود که فقط سطح پوست دست را کمی سوزاند. سپس جلاد که آستین ها را تا باز و بالا زده بود، انبری فولادی تقریبا به طول نیم متر که به همین منظور ساخته شده بود برداشت و نخست عضله ساق پای راست، سپس ران و آنگاه دو بخش عضله ای بازوی راست و پس از آن سینه را شکافت».خاکستری نامیدن تبارشناسی نیچه و فوکو در مقابل تبارشناسی آبی پاول ری، همانگونه که در فصل دوم بیان شد، وابستگی این نوع تبارشناسی به واقعیتها و زمینه مند بودن آن را در مقابل ذهنی بودن تبارشناسی آبی نشان می دهد.همچنین تاکید فوکو بر اتکای به واقعیتهای تاریخی و اصرار وی برای شروع تبیین های خویش از صحنه های دقیق تاریخی، نشان از دغدغه وی نسبت به واقع گرایی در تحلیل هایش دارد. فوکو (۱۹۷۷) تلاش می کند تا مرز میان تبارشناسی های ذهنی و سازه ای و تبارشناسی خویش را روشن کند و معتقد است تبارشناسی وی رنگی خاکستری دارد. خاکستری بودن تبارشناسی فوکو، نشان از اتکای صبورانه آن بر اسناد خاکستری است. فوکو بیان می کند که «تبارشناسی بر روی کاغذهای قدیمی کار می کند که در هم و برهم و مغشوش اند، بر روی اسنادی که چرکنویس شده اند و بارها و بارها کپی شده اند» فوکو، ۱۹۷۷، ص ۱۳۹) و این امر حاکی از دغدغه تبارشناسی نسبت به واقعیتهاست.
این امر که میراثی بر جای مانده از نیچه است، در آثار فوکو، مولفهای پررنگ تر به شمار می آید. همانگونه که در فصل دوم نیز اشاره شد، یکی از مولفه های محوری تبارشناسی نیچه در مقابل تبارشناسی های دیگر، اتکای آن بر واقعیت هاست. این امر با تلاش فوکو مبنی بر دقت در بررسی شواهد و مدارک و با این جمله وی که «خوی تبارشناختی، خوی پوزیتیویسم فرخنده است» (فوکو، ۱۳۸۴، ترجمه پرهام، ص ۵۹)، در تبارشناسی های وی، نقشی محوری تر می یابد. ٣. خاکستری نامیدن تبارشناسی نیچه و فوکو در مقابل تبارشناسی آبی پاول ری، همانگونه که در فصل دوم بیان شد، وابستگی این نوع تبارشناسی به واقعیتها و زمینه مند بودن آن را در مقابل ذهنی بودن تبارشناسی آبی نشان می دهد.
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}